سيد اميرعباسسيد اميرعباس، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

سيد امير عباس بابا

عكس + خاطرات زندگي سيداميرعباس (قسمت اول)

1390/3/21 21:15
1,323 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

 

روز جمعه ظهر همگي به قصد ملاقات سيد اميرعباس و مامانش راه افتاديم سمت بيمارستانthankyou.gifrose.gif يه دسته گل با كلاس و كلي آبميوه و هديه و جعبه شيريني و دوربين به دست shopping2.gif  camera2.gif

 

ماشاالله بچم به رنگ و رو اومده بود ... ناز و خوشگل شده بود  baby.gif  و همه دورش ريختن و ماچ و موچ و بوسيدن و به به و چه چه گفتن شروع شد clap.gifقلبماچ

 

از اينا بگذريم

اينا زياد مهم نيست كه چيكار كردن ملاقات كننده ها و چي آوردن و رفتن

ميخوام اولين خاطره از زندگي اميرعباس رو براتون بگم تا كلي بخنديدنیشخند

اولين خاطره رو در ادامه مطلب بخونيد...

 

niniweblog.com

 

روز جمعه ظهر همگي به قصد ملاقات سيد اميرعباس و مامانش راه افتاديم سمت بيمارستانthankyou.gifrose.gif يه دسته گل با كلاس و كلي آبميوه و هديه و جعبه شيريني و دوربين به دست shopping2.gif  camera2.gif

 

ماشاالله بچم به رنگ و رو اومده بود ... ناز و خوشگل شده بود  baby.gif  و همه دورش ريختن و ماچ و موچ و بوسيدن و به به و چه چه گفتن شروع شد clap.gifقلبماچ

 

از اينا بگذريم

اينا زياد مهم نيست كه چيكار كردن ملاقات كننده ها و چي آوردن و رفتن

ميخوام اولين خاطره از زندگي اميرعباس رو براتون بگم تا كلي بخنديدنیشخند

======================================

وقتي همه رفتن و سيد امير بابا شير نميخورد مادربزرگش (مادرزنم) گفت بذاريد پوشكش رو عوض كنم شايد بيدارشه و راحت تر باشه نیشخند

شلوار بچه رو در آورد و پوشك بچه رو باز كرد...

چشمتون روز بد نبينه وقت تمامسبز

مادربزرگ هم خم شد و سرشو رو آورد پايين تا بچمو تميز كنه و كاراشو پاك كنه كه وووووووووي فواره آب آقا سيد شروع به كار كرد و فوران كرد رو صورت و لباس مامان بزرگ رو پر آب كرد و خيس خيس

چند نفري كه اونجا بوديم كلي خنديديم و دل درد گرفتيم از خنده نیشخند

اينم اولين خاطره از روز اول زندگي آقا سيد امير عباس بابا

اينم يه عكس ديگه ازش براتون ميذارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

صبرا
21 خرداد 90 21:20
سلام... خداحفظش کنه...بانمکه ماشاالله به شاهکار گل پسرتون هم کلی خندیدیم!!
معصومه سادات
21 خرداد 90 21:53
سلام وای چقد نازه الهی آدم دلش می خواد گازش بگیره پاهاشو خداحفظش کنه
shahab
21 خرداد 90 22:32
هاها قوربون فوارت :دی
مامان تربچه
21 خرداد 90 22:34
سلام چه بابای باذوقی داره این آسید
فرزانه
22 خرداد 90 0:09
سلام خدا حفظش کنه براتون از اینکه اینقدر با ذوق خاطراتش رو درج میک نین کلی به شما افتخار خواهدکرد این آقا سید
سجاده نشین ره عشق
22 خرداد 90 18:33
آهااااااااااااااااااای نفس کش/برین کنار من اومدم/ سید جونم چطور متوری/سید مهدی کی با تو بود با احمدرضا هستم/احمد جونم کی بزرگ میشی تا بهت رسم سرطان بودن رو یاد بدم
خاله صبا
23 خرداد 90 12:18
) عجبببببب ماشالا هنرمنده بچمون
مامان ماهان عشق ماشین
7 تیر 90 23:43
سلام زنده باشه گل پسز ایشالا.ماهان همین کارو با دکترش کرد.